loading...
ARTICLES
مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 110 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (1)

تحصيل، تهذيب نفس و ورزش سه عامل اصلي پيشرفت جوانان است/ ديدار با انجمن‌هاى اسلامى دانش‏آموزان‏
شما مجموعه‏اى هستيد كه سعى مى‏كنيد نگذاريد كسى غرق بشود؛ نگذاريد كسى اشتباه كند؛ نگذاريد كسى متوقف بماند. همه‏ى بديها در كج رفتن و افتادن نيست؛ نرفتن و متوقف شدن هم بدى است. محيط انجمن اسلامى، يك چنين محيطى است؛ انگيزه‏ى انجمن اسلامى يك چنين انگيزه‏اى است.

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

خيلى خوشوقت و خوشحالم از ديدار شما جوانان عزيز كه جلوه‏هاى صفا و پاكيزگى و نورانيت دلهاى شما را انسان در هر ديدارى به چشم مشاهده مى‏كند.

هميشه اينجور است كه جوانها براى يك ملت و يك كشور داراى اهميتند. اما گاه در شرايطى اين اهميت مضاعف مى‏شود. مثلاً از باب مثال اگر بخواهيم عرض كنيم، وقتى يك كشورى، يك ملتى درگير يك مبارزه و چالش نظامى با دشمنان خود هست، نقش جوان در آنجا بارزتر مى‏شود؛ يا وقتى يك كشور در حال خيزش به سمت قله‏هاى علمى و عملى و تجربى و سياسى و اجتماعى است، نقش جوانها از اوقات ديگر در تاريخ آن ملت بارزتر مى‏شود.

حقيقت اين است كه كشور و جامعه‏ى ما بعد از انقلاب، در تمام طول اين دوران، لحظات حساسى را گذرانده است كه نقش جوانها و تأثير حالت جوانى و استعدادهاى جوانى در آن، يك نقش برجسته است. با اينكه ما ملت با استعدادى هستيم و بوديم، بر اثر تسلط سياستهاى استعمارى و استبدادى و سلطنتهاى موروثىِ خاندانى و حكومتهاى غاصب و جائر، در طول دو سه قرن، از قافله‏ى علم جهانى عقب مانديم.

عقب‏ماندگى علمى همراهِ خود عقب‏ماندگى اقتصادى و فرهنگى و نظامى و بقيه‏ى عقب‏ماندگى‏ها را هم به بار مى‏آورد. يك كشورى كه با توجه به استعداد خود، با توجه به زمينه‏هاى طبيعى و انسانى خود، با توجه به جايگاه جغرافيايى خود - كه اگر به نقشه‏ى جهان نگاه كنيد، توجه مى‏كنيد كه ايران در چه نقطه‏ى حساسى قرار دارد - با توجه به ذخائر زيرزمينى خود، بايد يكى از پيشرفته‏ترين و يكى از ثروتمندترين كشورهاى دنيا باشد، در دوره‏ى حكومتهاى قاجارى و بعد پهلوى، تبديل شد به حكومت عقب‏افتاده‏ىِ دست‏نشانده‏ىِ فقيرِ ضعيفِ توسرى‏خور. اين، در تاريخ ما اتفاق افتاد. گناهش به گردن كيست؟ در درجه اول به گردن آن زمامداران فاسد و بى كفايت است، كه وابسته هم شدند؛ وقتى سياستهاى استعمارى غرب وارد ميدان شد، وابسته هم شدند. آنها همت و حميّت نداشتند؛ فقط به فكر زندگى و آقايى خودشان و حفظ قدرت حكومت خودشان بودند. گناه، در درجه اول بر دوش اينهاست؛ حالا حد اقل اين دو سلسله‏ى سلاطين قاجارى و سلاطين پهلوى.

ملت ايران حق دارد كه در روز قيامت و در پيش خداى متعال گريبان اين ستمگران را بگيرد و ادعانامه‏ى عظيم و وحشتناكى را عليه اينها در دست بگيرد، بگويد اينها كسانى بودند كه يك كشورِ با استعداد، غنى، بزرگ، داراى آن سابقه‏ى فرهنگى بى نظير را - كه چنين كشورى لااقل بايد در عِداد كشورهاى درجه‏ى يك جهان باشد؛ والّا اصلاً درجه‏ى يك است؛ و در بالاى ستون كشورها بايد قرار داشته باشد - تبديل كردند به يك كشور درجه‏ى چندم؛ هم فقير، هم ضعيف، هم تحقير شده، هم توسرى‏خور، هم نا اميد.

بعد چه اتفاقى افتاد؟ در خلال اين صد، صد و بيست سالى كه بخش آخر آن دوران سخت تا امروز. گذشته، وجدانهاى بيدار و شخصيتهاى بزرگى پيدا شدند كه هشدارهايى دادند؛ برقهايى در آسمان تاريك و ظلمانىِ زندگىِ اين كشور جهاندند كه روشنى‏هايى به وجود آمد؛ بيدارى‏هايى به وجود آمد كه يك نمونه‏اش مخالفت ميرزاى شيرازى با كمپانى رژىِ معروف بود كه در واقع همه‏ى كشور را بتدريج مى‏بلعيد و مى‏خواست سرنوشتى مثل سرنوشت استعمارى هندوستان براى ايران رقم بزند؛ يا فريادهاى مرحوم آيت‏اللَّه مدرس در صحن مجلس ملى آن روز در مقابله‏ى با رضاخان و ديگران و ديگران، در مقابله با آن قرارداد خائنانه‏اى كه آن روز داشتند مى‏بستند كه همه‏ى كشور را تحويل انگليسها بدهند. اينها برقهااى در اين فضا روشن كرد؛ دلها را روشن كرد، عزم‏ها را محكم كرد. نهضت به وسيله‏ى پيشروان اين فكر شروع شد، رهبرى الهى و با عزم و ارده‏اى مثل امام، خداى متعال در اختيار ملت گذاشت؛ باز هم همين جوانها، حركت خودشان را كردند، يك تحول عظيم و بنيادى به وجود آمد؛ ميله‏هاى زندانى كه ملت ايران در آن گرفتار بود، شكسته شد، لكن از اينجااى كه انقلاب شروع كرد، تا آنجااى كه بايد ملت ايران برسد، راهِ طولانى است. اين راه طولانى پر از چالشهاى گوناگون است؛ همت مى‏خواهد، نيرو مى‏خواهد، نشاط مى‏خواهد، ابتكار مى‏خواهد، تراكم عظيم نيروها را مى‏طلبد. اينها بايد به وسيله‏ى جوانها، روحيه جوان، نشاط جوانى تأمين شود.

معمولاً دوران دفاع مقدس را به ياد مى‏آورند كه درست هم هست؛ انسان در دوران دفاع مقدس، گاهى آنقدر داوطلبان جوان را مى‏ديد كه چشم انسان از كثرت جمعيت، سياهى مى‏رفت و از شور و شوقى كه اينها داشتند براى اينكه به خطوط مقدم دفاعى بروند و از استقلال كشور در مقابل تهاجم نظامى دفاع كنند.

اما من مى‏خواهم عرض كنم كه قضاياى ديگر ما و چالشهاى فراوان ظريف ديگرى كه داشتيم، كمتر از دوران دفاع مقدس نيست. ملت ايران پرچم حاكميتِ معنويت و دين را بر زندگى بشرى برافراشته و در دست گرفته. اين، خيلى مهم است. درست است كه امروز انسانها در همه نقاط دنيا تقريباً، بخصوص در همين كشورهاى غربى و مادى، از ماديت دلزده شده‏اند؛ دلشان براى يك معنويتى - كه درست هم آن معنويت را نمى‏شناسند - پر مى‏زند و جوانها سر در گم دنبال چيزى وراى اين ظواهر مادى و اين لذات مادى هستند كه براى آنها عادى شده ؛ دنبال معنويتند؛ اما قدرتهاى اداره‏كننده‏ى عالم، مديريتهاى اقتصادى دنيا؛ يعنى همين غارتگران، چپاولگران، يعنى همين كه شما به آن استكبار جهانى مى‏گوئيد، نمى‏گذارند ملتها به سمت معنويت راه پيدا كنند. شوق هست؛ اما مانع هم هست. در يك چنين دنيااى، جمهورى اسلامى؛ يعنى يك ملت، يك كشور بزرگ در يك نقطه‏ى حساس با اين همه جوان، با اين ثروتهاى مادى و معنوى كه درس هست و همه هم ميدانند، پرچم معنويت را در دست گرفته، مى‏گويد من مى‏خواهم انسانها را در سايه معنويت به سعادت، به خوشبختى، به رفاه، به امنيت، به پيشرفت علمى و به استقلال برسانم؛ و ثابت كرده كه اين، شدنى است. اين يك هماوردطلبى بزرگ نسبت به استكبار جهانى است و فلسفه‏هاى آنها را باطل مى‏كند؛ روشهاى آنها را يكسره زير سؤال مى‏برد.

اگر اين ملت بتواند خودش را به قله‏هاى پيشرفت و علم و ترقى برساند، يك دروازه‏ى عظيمى جلوى راه ملتها براى رفتن به سمت معنويت باز مى‏شود. لذا كارشكنى مى‏كنند؛ مخالفت مى‏كنند؛ تبليغات سوء مى‏كنند؛ تحقير مى‏كنند؛ از فشارهاى سياسى و اقتصادى استفاده مى‏كنند، براى اينكه اين ملت نتواند به اين مقصود برسد؛ اما عزم ما و عزم اين ملت، عزم راسخى است و راه را ادامه ميدهد؛ اينجاست كه نقش نيروى جوان خودش را نشان مى‏دهد.

جوان مؤمن، جوان لبريز از اميد، جوان داراى اعتماد به نفس، جوانى كه به ابتكارات و استعدادها و خلاقيت خود اعتقاد دارد، با نشاط جوانى و نيروى جوانى، مى‏تواند در بلند كردن اين بار عظيم و پيش بردن اين گردونه‏ى عظيم نقش ايفا كند.

همه‏ى سعى دشمنان ما اين است كه اين عناصرِ زنده‏كننده و پيش‏برنده را از جوانهاى ما بگيرند؛ ايمانش را بگيرند، اعتماد به نفسش را بگيرند؛ كما اينكه در دوره طاغوت موفق شده بودند. جوان ما آن روز اعتماد به نفس نداشت، خودش را به طور غريزى و شبه غريزى، كوچك‏تر و حقيرتر از يك جوان اروپااى مى‏دانست! مگر جوان اروپااى چيست؟ كيست؟ يك موجود سر تا پا عقده‏ى روحى و مشكلات روانى و گرفتارى‏هاى گوناگون مادى و معنوى؛ اما تبليغات رنگين، تصويرى از جوان ما درست كرده بود كه اين جوان ما به اين تصوير كه نگاه مى‏كرد، هميشه احساس مى‏كرد كه كوچك‏تر است؛ حقيرتر است؛ يك چنين اشتباهى را در ذهن جوانهاى ما كاشته بودند. الان هم جوانهاى آن دوران كه پير مردهاى امروزند، آنهايى كه تحت تأثير انقلاب قرار نگرفتند، اگر مراجعه كنيد، همان روحيه و احساس را در اينها مى‏بينيد؛ تربيت غلط دوران جوانى آن روز. آنها اعتماد به نفس نداشتند.

مى‏خواهند از جوانِ امروز، اعتماد به نفسش را بگيرند، ايمانش را بگيرند، روحيه‏ى ابتكارش را بگيرند، روحيه‏ى خلاقيتش را بگيرند، شوق او به پيشرفت و كار را بگيرند و او را با گرفتاريهاى گوناگون سرگرم و مشغول كنند. حالا يكى را به شهوات، يكى را به كارهاى لغو، يكى را به هرزه‏گردى و بيهوده اين ور و آن ور رفتن، يكى را به يقه‏ى اين و آن را گرفتن.

شما كه انجمنهاى اسلامى هستيد، مسئوليت مضاعفى داريد؛ يعنى مسئوليت جوان اين روزگار - كه خود، مسئوليت بسيار بزرگ و بسيار پر افتخارى است، كه شايد اين قطعه‏اى كه شما داريد در آن زندگى مى‏كنيد، از لحاظ حساسيت در طول تاريخ ما، كمتر در گذشته تكرار شده و كمتر هم در آينده تكرار شود؛ قطعه‏اى كه بناست يك ملت عقب‏مانده را به پيشرفته‏ترين ملت دنيا تبديل كند - و يك مسئوليت ديگر شما، مسئوليت انجمن اسلامى است؛ يعنى آن جوانى كه براى خود در بين جوانهاى ديگر رسالت و مسئوليت قائل است.

ممكن است جوانها اشتباه كنند؛ ممكن است تحت تأثير احساسات غلط يا فهم غلط يا آدرسهاى غلط يا جاذبه‏هاى خطرناك قرار بگيرند. بايد آنها را نجات داد. شما آن نقش نجات دهنده را مى‏خواهيد ايفا كنيد، بالاخره در اين درياى عظيم جوانى، يكى هم ممكن است غرق شود، كه نجات غريق لازم است. انجمن اسلامى بدون اينكه پرچم اين ادعا را بلند كند و به رخ اين و آن بكشاند - كه اين به رخ كشيدن چيز خوبى نيست - بايد براى خود، نقش نجات غريق قائل باشد.

گفت آن گليم خويش به در مى‏برد ز موج وين سعى مى‏كند كه بگيرد غريق را

شما مجموعه‏اى هستيد كه سعى مى‏كنيد نگذاريد كسى غرق بشود؛ نگذاريد كسى اشتباه كند؛ نگذاريد كسى متوقف بماند. همه‏ى بديها در كج رفتن و افتادن نيست؛ نرفتن و متوقف شدن هم بدى است. محيط انجمن اسلامى، يك چنين محيطى است؛ انگيزه‏ى انجمن اسلامى يك چنين انگيزه‏اى است. معلوم است كه عنصر نجات غريق شنايش بايد از شناى ديگران خيلى بهتر باشد؛ والّا نه فقط غريق را نمى‏تواند نجات بدهد، كه خودش هم غرق خواهد شد. پس بايد خودتان را قوى كنيد؛ بنيه‏ى اعتقادى و بنيه‏ى اخلاقى را بايد قوى كنيد.

من دو سه سال پيش به جوانها - ظاهراً در جمع شما بود يا يك جمع ديگرى - گفتم من به جوانها مى‏گويم: تحصيل، تهذيب، ورزش. تحصيل كنيد؛ يعنى نيروى خرد، فكر، مغز، علم در شما تقويت شود. الحمدللَّه گزارشى كه من دارم، اين است كه بچه‏هاى انجمن اسلامى دانش‏آموزى در دبيرستانهااى كه حضور دارند، معمولاً درسشان هم بهتر از درس همكلاسى‏ها و هم‏دوره‏اى‏هايشان هست - حالا ممكن است همه‏جا اينجور نباشد - اين، خيلى چيز خوبى است، بايد اينطور باشد. از لحاظ علمى خودتان را تقويت كنيد، پيش ببريد؛ نه فقط براى اينكه حرف شما در ديگرى اثر كند، براى اينكه شما مى‏خواهيد يك ستونى باشيد كه اين بناى عظيم، اين كاخ مجلل - كاخ مدنيت و پيشرفت ملت ايران - بر روى اين ستونها بر سرِپا بايستد و بنا شود.

در كنار تحصيل، تهذيب باشد. دلهاى شما جوانها نورانى است؛ فطرت الهى در شماها زنده و درخشان است. امروز شما خودتان را به كارهاى نيك، خلق‏نيك، رفتارنيك اگر وادار كنيد و عادت بدهيد، هويت انسانى شما همين‏جور شكل مى‏گيرد و تا آخر عمر اين دستاورد با شما خواهد ماند. بخصوص در اين مقطع سنى شماها، كه يك مقطع زرين است؛ يك مقطع طلايى است.

در اين مقطع خيلى كارهاى بزرگ مى‏شود بر روى شخصيت خود انجام داد؛ خودسازى. ارتباطتان را با خدا قوى كنيد. در مسائل دينى بر نقاط عقلانى و ظريف بپردازيد و آنها را از استادان ماهرش فرا بگيريد. دين، عواطف هم دارد؛ لكن اين عواطف به معنويات عميق، به فكر عميق تكيه دارد؛ اين فكر را بايد آموخت و با مبانى دينى آشنا شد و بر اساس آن، روى شخصيت خود، روى دل خود اثر گذاشت. روى دل خودتان بايد اثر بگذاريد. ما بايد دل خودمان را خيلى اوقات مخاطب قرار بدهيم.

يكى از اهلِ معنا گفته بود من روزى چند هزار مرتبه فلان ذكر را بر اين دل خفته‏ى غافل خودم خواندم؛ چه تعبير خوبى است. نماز همان ذكرى است، همان آب حياتى است كه انسان به دل خود مى‏بخشد؛ نمازِ با توجه؛ توجه به معنا، توجه به اينكه در مقابل خدا قرار داريم. نماز را اين‏طورى بخوانيد. وقتى به نماز مى‏ايستيد، به ياد بياوريد كه در مقابل خداوند متعال ايستاده‏ايد و داريد با او حرف مى‏زنيد. در سرتاسر نماز سعى كنيد اين حالت حفظ بشود، آنوقت اين نماز اثر مى‏گذارد و دل انسان را مثل اكسير عوض مى‏كند. اكسير ماده‏ى كيميايى است كه مى‏گويند مس را طلا مى‏كند. دل ما از مس هم كه باشد، اكسير ذكر آن را به طلا تبديل مى‏كند. اين، خيلى مهم است.

تهذيب شامل رفتارها هم مى‏شود؛ رفتار با پدر و مادر. پدر و مادرهايتان را هم دوست بداريد و هم اين دوستى را به آنها ابراز كنيد؛ هم احترامشان كنيد. هم اطاعتشان كنيد؛ در داخل محيط خانه، اخلاق شما، رفتار شما مى‏تواند يك خانواده را بسازد. يك جوان گاهى در يك خانواده، پدر، مادر، برادران، خواهران را تحت تأثير قرار مى‏دهد. من گاهى به خانواده‏ى شهدا كه سر مى‏زنم، پدرها، مادرها - اين را من شنيده‏ام - مى‏گويند اين جوان، جوان شهيدشان، در داخل خانه با رفتار خود، معلم ما بود؛ نماز خواندنش، نماز خواندن را به ما ياد مى‏داد؛ قرآن خواندنش، قرآن خواندن را به ما ياد مى‏داد؛ وظيفه‏شناسى، نشاطش براى كار، نشاط و وظيفه‏شناسى را به ماها تعليم مى‏داد. يك جوان مؤمن و مهذب در داخل خانواده، مثل يك چراغ محيط خانواده را روشن مى‏كند و برادرها، خواهرها از او فرامى‏گيرند؛ در داخل محله، در داخل محيط زندگى، در داخل محيط كار.

حالا تابستان در پيش است. ان‏شاءاللَّه بعد از امتحانات، جوانان انجمنهاى اسلامى بيش از ديگران به فكر باشند كه از اين فراغت تابستان و از اين فرصت براى مطالعه، براى فراگيرى، براى شركت در كارهاى بدنى كه در خدمت مردم هست - گاهى بسيج و ديگران، كارهايى را در اختيار جوانها مى‏گذارند؛ فعاليتهاى بدنى، خدمات، سازندگى - و كمك به پدر و مادر، كمك به خانواده، تهذيب و ورزش استفاده كنند. ورزش هم يك كار لازم است. من به همه‏ى جوان‏ها، دخترها، پسرها، توصيه‏ى دائمى‏ام اين است كه ورزش بكنند.

اين سه عنصر اصلى را شما جوانهاى انجمن اسلامى با كيفيت بهتر و با كيفيت بالاتر در رفتار خودتان و در تأثيرى كه بر روى ديگر جوانها مى‏گذاريد، انجام دهيد.

جوانى يك نعمت بزرگى است كه يك بار به هر انسانى داده مى‏شود؛ يك دوره‏ى معينى هم دارد. از آن دوره كه گذشتيد، از بركات آن دوره مى‏توانيد استفاده كنيد. پيرمردهاى داراى آرامش روحى و فكر روشن و رفتار منظم و برنامه‏ريزى شده، كسانى هستند كه جوانى را با اين خصوصيات گذرانده‏اند. پيرمردهاى كسل، آشفته، بى‏حوصله، سير از زندگى، كسانى هستند كه در جوانى اين ذخيره را فراهم نكرده‏اند.

پيرمردها و پيرزن‏هااى كه در كهولت راحت با خدا انس پيدا مى‏كنند، كسانى هستند كه اين انس را در جوانى به دل خودشان ياد داده‏اند. اشتباه است اگر خيال كنيم مى‏شود جوانى را كلاً به غفلت گذراند. اما در پيرى يك انسان ذاكر و شاكر خدا بود؛ نخير، نمى‏شود. سعى مى‏كنند گاهى، اما نمى‏توانند. اين ذخيره‏اى كه شما در جوانى فراهم مى‏كنيد، اين ذخيره‏ى همه‏ى عمر شماست تا آخر، چه ذخيره‏ى جسمى، چه ذخيره‏ى فكرى، چه ذخيره‏ى قلبى و روحى. اين ذخيره‏ى شماست تا آخر عمر و ذخيره‏ى ابدى شماست براى زندگى ابدى، كه حيات واقعى آنجاست.

قدر اين دوران را بدانيد؛ قدر عضويت در انجمن اسلامى را هم بدانيد. فرداى اين كشور براى شماست؛ ساختن اين كشور با دستهاى تواناى شما امكان‏پذير است. جامعه‏ى جوان كشور ما، جامعه‏ى بسيار خوبى است. استعداد، طبيعى است؛ فضا، فضاى حركت و نشاط و تلاش است. البته دشمن خيلى دارد خودكُشون مى‏كند براى اينكه جامعه‏ى جوان ما را از كار بيندازد؛ ريزشهايى هم يك گوشه‏هايى داريم، از آنها هم بنده بى‏خبر نيستم؛ اما رويشها بمراتب بيشتر از ريزشهاست. جوانهاى ما خوبند، دارند خوبتر هم مى‏شوند، ان‏شاءاللَّه پيش هم مى‏روند. و من مطمئنم آن روزى كه بنده و امثال بنده - طبقات سنى ما - در دنيا نيستيم، آن روز شما دنياى عالى را كه محصول تلاش امروزتان هست، خواهيد ديد و تجربه خواهيد كرد. و ان‏شاءاللَّه باز براى آينده‏هاى بهتر و برتر از آن برنامه‏ريزى خواهيد كرد.

اميدواريم خداوند متعال، دلهاى نورانى شما و جانهاى پاكيزه‏ى شما را هميشه نورانى و پاكيزه نگه دارد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

دوشنبه 24 ارديبهشت 1386

All Rights Reserved .2005 © - Design by : MihanITC

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 95 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

ڕێژاو بەهەشتي بناري داڵاهۆ

لە سە د و بيست کيلۆميتري باکووري ڕۆژاواي کرماشان بە رە وقەسري شيرين لە سەر ڕێگاي کرند - سەرپێڵي زەهاو، لەنێوان دوندە سپي پۆش و جوانەکاني داڵاهۆ و دارستانەکان و لەپاڵ چۆمە بە خوڕەکاندا دەگەيتە جێگايەک کە دە ڵێي پارچەيەکي بەهەشتە لە سە ر عەرز.

ئێرە "ڕێژاو"ە . ڕێژاو لە زماني کوردي دا بە ماناي تاڤگە و قەڵبەزەيە.

لەيەکەمين نيگادا بۆ بينەر دەردەکەوێ کەبۆچي ئەم ناوچەيە ناوي ڕێژاوي لێنراوە. لەدڵي گاشەبەردەکاندا کانياوي زۆر جوان هەڵدەقوڵێن و ديمەنێکي جوانيان بە ڕێژاو بە خشيوە.

هەندێک کەس لەو باوەڕەدان کەوشەي ڕێژاو لە واژەي کوردي " ڕچ ئاو" بە ماناي ئاوي بەستراو يان ئاوي زۆر سارد، وەرگيراوە.

ناوچەي ڕێژاو لە ڕووي جۆگرافييەوە ناوچەيەکي کوێستاني و ئاو و هەوايەکي فێنکي هەيە کەلەباکوورەوە لکاوە بە کێوەکاني داڵاهۆ وە.

دارهەنجير وگوێز و هەنار و چۆمە بە خوڕەکاني ڕێژاو کە چاوگەي چۆمي ئەڵوەنن بوونەتە هۆي بەديهاتني سرووشتێکي جوان لەم ناوچەيەدا.

لێرە هيچ باسێک لە قە رەباڵغي و پيسي هەوا نييە. تەنيادەنگێک کەبەرگوێ دەکەوێ هاژەي چۆمان لەبن دارەبەرزەکاني ڕێژاو دايە. کێوەجوانەکاني ملە سوورە ، تاش خزي ، کوچکي تەلار، کاو و قەڵابەرزە جوانييەکي يەکجار زۆريان بە ڕێژاو بە خشيوە و کەژەوانان زۆرجاران ڕووي تێدەکەن .

دۆڵە جوانەکاني دەرە لەرز ، دەرە تاويان، هەنجير کوان و... وکانياوەکاني ڕێژاوي سە روو، کاني کاک غەفوور، چوار چەمە، کاني ملاواز، دەليق و... بۆ وێنە ئەو شوێنانە ن کە سە رنجي گەشتياران ڕادەکێشن.

بەڵام شوێنە سە رنج ڕاکێش و گە شتيارييەکاني ڕێژاو تەنيا سرووشتە جوانەکەي نييە ، چونکوو بە بڕواي زورێک لە ڕۆژهەڵات ناسان و مێژوو نووسان لە بە ر دامەزراني يەکەمين حوکوومەتەکان لە ڕۆژاواي ئێران ئەم ناوچەيە شوێني کەونارايي يەکجار زۆري لێن کە کێوي بێستوون و تاقۆسان و سەدان ئاسەواري مێژوويي لە کرماشان ، سە لمێنەري ئەم ڕاستييەن.

ناوچەي ڕێژاويش ئەگەر چي لە يەکەمين نيگادا تەنيا وەک سەيرانگەيەکي سرووشتي دێتە بە رچاو بە ڵام بە پێي لێکۆڵينەوە ي کەوناراناسان ئاسەواري ئەوتۆي تێدان کە سەلمێنە ري پێشينە ي دوورودرێژي ژياني مرۆڤ لە م ناوچەيە دايە.

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 63 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)
ژماره‌ی بینینه‌کان :
  • 6
  • سێ شەممه 8/12/1391
  • رۆژژمێر :
  • ژه‌هري‌ هه‌نگ چاره‌سه‌رى چه‌ندين نه‌خۆشييه‌

    زاناياني‌ بوارى پزيشكي‌ ده‌لێن" ژه‌هري‌ هه‌نگ بۆ چاره‌سه‌ركردني‌ ژماريه‌ك نه‌خۆشي‌ درێژخايه‌ن به‌سووده‌ . چاره‌سه‌ركردن به‌ ژه‌هري‌ هه‌نگ يه‌كێك له‌شێوازه‌ باوه‌كاني‌ چاره‌سه‌ركردن بووه‌ له‌ كۆندا، له‌وانه‌ش چزوي‌ هه‌نگ بۆ به‌ره‌نگاري‌ درێژبوونه‌وه‌ي‌ ماوه‌ي‌ نه‌خۆشيه‌كان به‌كارده‌هينرا.

    زاناياني‌ بوارى پزيشكي‌ ده‌لێن" ژه‌هري‌ هه‌نگ بۆ چاره‌سه‌ركردني‌ ژماريه‌ك نه‌خۆشي‌ درێژخايه‌ن به‌سووده‌ .

    زاناياني‌ زانكۆي‌ كارۆليناي‌ باكوريش له‌ لێكۆڵينه‌وه‌يه‌كدا كاريگه‌ري‌ ژه‌هري‌ هه‌نگيان له‌سه‌ر ئازاري‌ پشت‌ و ڕان تاقيكرده‌وه‌، دواتر بۆيان ده‌ركه‌وت ئه‌و شێوازه‌ دوو له‌سه‌ر سێي‌ ئازاره‌كان كه‌مده‌كاته‌وه‌، به‌ڵام به‌هۆي‌ بووني‌ داووده‌رماني‌ ديكه‌وه‌ لێكۆڵينه‌وه‌كه‌ بڕياري‌ ته‌واوي‌ ڕێژه‌ي‌ كاريگه‌ري‌ ژه‌هري‌ هه‌نگي‌ بۆ ڕوون نه‌بووه‌ته‌وه‌.

    له‌لێكۆڵينه‌وه‌يه‌كي‌ ديكه‌شدا كه‌ نه‌خۆشخانه‌ي‌ زانكۆي‌ گانگدونگي‌ كۆريا ئه‌نجاميدوه‌‌و (100) نه‌خۆش تێيدا به‌شداربوون، نيوه‌ي‌ ئه‌و نه‌خۆشانه‌ ده‌رمان‌و نيوه‌كه‌ي‌ ديكه‌يان ده‌رزي‌ دروستكراويان به‌كارده‌هێنا، لێكۆڵينه‌وه‌كه‌ به‌ شه‌ش جار‌و له‌ماوه‌ي‌ سێ‌ هه‌فته‌دا به‌ڕێوه‌چوو، ده‌رزي‌ لێدانه‌كه‌ش له‌قوڵايي‌ يه‌ك سانتيمه‌تردا ئه‌نجام ده‌درا.

    لێكۆڵێنه‌وه‌ي‌ دووه‌م به‌به‌شداري‌ (300) نه‌خۆش بوو به‌سوود وه‌رگرتن له‌ ژه‌هري‌ وشكه‌وه‌بووي‌ هه‌نگ بۆ ئه‌و نه‌خۆشانه‌ي‌ تووشي‌ هه‌وكردني‌ جومگه‌ي‌ ئه‌ژنۆ هاتبوون، ئه‌م لێكۆڵينه‌وه‌يه‌ش بۆماوه‌ي‌ (12) هه‌فته‌‌و به‌لێداني‌ (20) ده‌رزي‌ له‌ناوچه‌ي‌ ئه‌ژنۆ ئه‌نجامدرا.

    باخچە

    مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 134 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)
    يورش ابرهه به مكه معظمه براي نابودي كعبه - 53 سال پيش از هجرت
    ابرهة بن صباح، از فرماندهان نظامي حبشه در سرزمين يمن بود، كه با پشتيباني هاي مستقيم كشور حبشه و حمايت هاي غير مستقيم امپراتوري روم شرقي در آن سرزمين، زمامداري مي كرد و دين مسيحيت را تبليغ مي نمود.وي، در يمن فشار سنگيني بر اهالي اين منطقه اعمال مي كرد و بسياري از مخالفان خود را از هستي ساقط و بسياري ديگر را دستگير و به عنوان برده به فروش مي رسانيد و به سرزمين هاي حبشه، شمال افريقا و امپراتوري روم منتقل مي كرد.ابرهه، در "صنعا" پايتخت يمن، كليساي مجلل و زيبايي ساخت و نام آن را "قليس" گذاشت و طي دستورالعملي، به تمامي عرب ها و ساكنان جزيرة العرب فرمان داد كه براي زيارت و عبادت خداوند متعال به اين كليسا رفته و از بت خانه ها و ديگر اماكن مذهبي، از جمله كعبه ] خانه خدا [ دست بردارند. در غير اين صورت با مجازات سنگيني روبرو خواهند شد.اهالي يمن از ترس جنايت كاري هاي وي، به فرمانش گردن نهادند وليكن ساير عرب هاي جزيرة العرب، به آن اعتنايي نكرده و به عبادت گاه هاي خويش اهميت مي دادند.مردي از طايفه "بني فقيم" و يا "بني مالك" جهت بي اعتبار كردن كليساي قليس، از سوي برخي از عرب هاي متعصب، ماموريت يافت كه به صنعا رفته و با نجس كردن محيط اين كليسا، بر آن بي حرمتي نمايد و از اعتبارش در نزد مردم بكاهد.ابرهه، كه براي خون ريزي و انتقام جويي به دنبال بهانه مي گشت، سوژه مهمي يافت و با اين رفتار تحقير آميز عرب ها، خشمگين شد و در صدد انتقام بر آمد.وي، لشكري آراست و به قصد تخريب خانه خدا ] كعبه معظمه [ راهي مكه شد و در سر راه خويش به قتل و غارت پرداخت و وحشت عظيمي در آن ناحيه پديد آورد و همين كه وارد اراضي اهالي مكه گرديد، چهار پايان آنان، اعم از شتر، اسب و گوسفند را غارت كرد. از جمله دويست شتر، متعلّق به عبدالمطلّب را به تاراج برد.وي، به اهالي مكه پيام فرستاد كه قصد نابودي كعبه را دارد، اگر مردم مكه به دفاع برخيزند، تمامي آنان را قتل عام و زنان و فرزندانشان را به اسيري خواهد گرفت.مردم مكه، به گفت و گو و مشورت پرداختند و در آغاز تصميم به دفاع گرفتند، ولي با استدلال ها و مصلحت انديشي هاي عبدالمطلب از اين تصميم منصرف شده و به توصيه وي، به كوه ها و درّه هاي اطراف مكه پناهنده شده و خود را از رويارويي با سپاهيان حبشي دور نگه داشتند.عبدالمطلب، مهتر و بزرگ قريش و جدّ پيامبر خدا(ص) كه با اين تدبير و دور انديشي، خدمتي بزرگ به مكه و مكيان كرد، معتقد بود كه صاحب خانه، از خانه خويش دفاع و پاسداري خواهد كرد و بيني متجاوزان و سركشان را به خاك خواهد ماليد.با اين حال، عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان قريش به نزد ابرهه رفت و او را از تخريب خانه خدا بازداشت و از او خواست كه به ديار خود برگردد و اموالي كه از مردم غارت كرده است، به آنان برگرداند. ولي ابرهه، به هيچ وجه راضي به بازگشت بدون دستيابي به مقصودش نبود و اصرار بر تخريب خانه خدا داشت. عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه، به مسجدالحرام برگشت و در كنار خانه خدا به نماز و مناجات پرداخت و سپس حلقه در خانه خدا را گرفت و با سرودن شعري حماسه اي از خداي منان درخواست كرد كه شرّ ابرهه را به خودش برگرداند و نگذارد آن نابكار، آسيبي به كعبه وارد سازد.ابرهه، پس از آن كه از عدم مقاومت مردم اطمينان حاصل كرد، دستور پيش روي و تخريب خانه خدا را صادر كرد و در اندك مدتي، هزاران نفر از سپاهيان فيل سوار حبشي به سوي خانه خدا به راه افتادند و با سر و صداي خويش و نعره اسبان و نفير شتران و فيل هاي خود وضعيت عجيبي پديد آوردند.ولي هنوز به كعبه نزديك نشده بودند، كه يك باره مشاهده كردند فوجي پرنده از سمت دريا پديدار شده و بر بالاي سرشان به پرواز درآمدند و آنان را از آسمان سنگ باران كردند.هر پرنده اي بر منقار و پاهاي خود، چند عدد سنگريزه حمل كرده و هر يك از آن ها را بر سر يكي از سپاهيان ابرهه مي انداخت و او را از هستي ساقط مي كرد.سپاهيان ابرهه، مات و مبهوت شده و به يكديگر پناهنده و سپس پراكنده مي شدند و هر كدام به جانبي پناه مي آوردند، ولي نمي توانستند از حملات بي امان پرندگان سنگ انداز رهايي يابند.در اندك مدتي، سپاهيان ابرهه متلاشي گرديد و تعداد زيادي از آنان به هلاكت رسيدند و عده اي اندك موفق به فرار شده و به سوي يمن عقب نشيني كردند. ابرهه نيز از جمله فراريان بود كه با بدن زخمي و خون آلود، به سوي يمن برگشت و در آن جا حالش وخيم تر شد و قلبش در سينه اش بشكافت و با سرافكندگي تمام به هلاكت رسيد.بدين گونه، همان طوري كه عبدالمطلب پيش بيني كرده بود، صاحب كعبه از خانه خود محافظت كرد و گردنكشان و جباران را درس فراموش نشدني آموخت و معجزه اي بزرگ را آشكار ساخت، تا دليلي بر وحدانيت آفريننده جهان باشد.اين واقعه، چون اهميت به سزايي در نزد عرب ها داشت، آن را مبدا تاريخ خود قرار داده و آن سال را "عام الفيل" ناميدند.در آن هنگام، حضرت محمد(ص) در رحم مادرش حضرت آمنه(س) بود و پس از دو ماه و هفده روز بعد، ديده به جهان گشود و بدين جهت، سال تولد آن حضرت را، نخستين سال عام الفيل بر شمرده اند. (1)خداوند متعال در قرآن كريم به ماجراي ابرهه و فيل سواران حبشه، اشاره كرد و سوره ويژه اي با نام "سورة الفيل"، نازل فرمود. (2)به راستي داستان اصحاب فيل، عبرتي براي تمامي هواپرستان و دنيا طلباني است كه براي چند صباحي زندگي ظالمانه و ستمگرانه خويش، هر ارزشي را زير پا نهاده و به هر عمل ننگيني اقدام مي كنند.1- نك: بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج 65، ص 230؛ تاريخ ابن خلدون، ج1، ص 64؛ مجمع البيان (علامه طبرسي)، ج 10-9، ص 820؛ فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام ص (جعفر سبحاني)، ص 46؛ المبعث و المغازي (أبان بن عثمان احمر)، ص 36اين سوره كوچك، 5 آيه دارد و يكصد و پنجمين سوره قرآن كريم است و در آغاز آن آمده است: اَلَم تَرَكَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ باَصحابِ الفيلِ …
    مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 80 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

    غار دربند گیلان-پارینه سنگی قدیم

    مجله باستان شناسی و تاریخ سال بیست و یکم شماره یکم- غار دربند: شواهدی نو یافته از دوره پارینه سنگی قدیم در گیلان- فریدون بیگلری، ولی مرجانی و ...

    غار دربند اولین محوطه استقراری پارینه سنگی قدیم است که در ایران شناخته شده است.این غار اولین بار در سال 1384 توسط ولی جهانی کشف شد. این غار در جنوب غربی روستای سی دشت و جنوب روستای رشی در بخش رحمت آباد و بلوکت شهرستان رودبار در ارتفاع 750متری از سطح دریا قرارداد. دیواره های غار تقریبا عمودی است. دهانه غار حدود 45 متر پایینتر از لبه پرتگاه و 150 متر بالاتر از کف دره قرار دارد.
    دست ساخته های کشف شده عمدتا از سنگ چرت و درصد کمی از سنگهای آذرین ساخته شده اند. مجموعه ای از تراشه های ساده، رتوش شده و ضایعات، سنگ مادر ساطور شکل و سنگ خراشنده در این محل یافت شده است. همچنین 70 نمونه استخوان و دنداد جانوران کوچک و یزرگ نیز در این غار کشف شده است. نیمی از آنها مربوط به خرس سانانی است که با خرسهای قهوه ای که در دوره هولوسن در فلات ایران بوده فرق دارد. این بقایای خرس مربوط به گونه دنینگری است که در دوره های پله ایستوسن میانی و جدید در منطقه قفقاز میزیست.با توجه به بررسیهای اولیه این گونه به طور تقریبی بین سالهای بین 500000 تا حدود 250000 سال پیش در قفقاز وجود داشته است.

    دهانه غار و دره مقابل آن

    مجموعه مصنوعات سنگی بدست آمده از حفاریهای غیر قانونی

    آرواره پایینی خرس غار

    مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 77 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

    ايران در دوران پارينه سنگي -جمع آوري غذا

    شروع اين دوره در ايران به طور دقيق مشخص نيست ولي پايان آن دوازده هزار سال پيش تخمين زده شده است انسان شناسان اين دوره كه در آن انسانها به جمع آوري غذا مشغول بوده اند را به سه دوره قديم،ميانه و جديد تقسيم كرده اند.در اين دوره آدمي پس از سنگ از چوب و استخوان براي ساختن ابزار مورد نياز استفاده ميكرد.قديمي ترين اثري كه از انسان باقي مانده است در كشور اتيوپي كشف شده است كه متعلق به چهار ميليون و دويست هزار سال پيش است.از اين انسان نما فسيلي از آرواره هايش به دست آمده است

    غاردربند گیلان-پارینه سنگی قدیم

    قديم ترين آثار اين دوره در ايران متعلق به دوره زيرين پارينه سنگي جديد است و بين دويست هزار تا صدهزار سال قدمت دارد. ايران در دوران پارينه سنگي جديد مورد توجه قرار گرفته است كه در گوشه و كنار آن گروههاي كوچكي ميزيسته اند.اين دوره را به سه قسمت زيرين ،مياني و زبرين تقسيم كرده اند. تعدادي از آنها كه شناسايي شده است عبارتند از
    مناطق پارينه سنگي جديد-دوره زيرين

    اين كشفيات در ايران متعلق به دوره پارينه سنگي جديد،زيرين ميباشند. پس از اين دوره پارينه سنگي جديد،مياني شروع ميشود. در اين دوره از طريق شكار حيوانات سم دار ، نظير آهو غزال، گورخر و احتمالا بز گوسفند و گاو اهلي نشده غذاي آدمي تهيه ميشده است.نمونه هايي از اين مناطق در ايران عبارتند از
    مناطق پارينه سنگي جديد-دوره مياني


    غار دو اشكفت

    غار ملاورد

    هوليلان

    غار يافته

    هرسين

    دوره هاي پارينه سنگي جديد زبرين را نميتوان به طور دقيق از دوره مياني جدا نمود زيرا مكانهايي كه آثار آنها كشف شده است نزديك هم هستند و همچنين سير تكاملي ابزار بسيار كند بوده است.يكي از مهمترين مناطق كوههاي زاگرس بوده است. البته مناطق شرقي ايران نيز از اين لحاظ كمتر از زاگرس نيست ولي تاكنون بيشتر حفاريهاي علمي در زاگرس انجام گرفته است.
    مناطق پارينه سنگي جديد-دوره زبرين

    مناطق فرا پارينه سنگي

    دوره مس، برنز و آهن در ایران

    ايران در دوران نوسنگي - توليد غذا

    پس از دوران پارينه سنگي انسان ازجمع آوري غذا دست كشيد وبه توليد غذا پرداخت.به اين ترتيب دوران فرهنگي نويني براي بشر شروع شد كه هم اكنون ما آنرا ادامه ميدهيم.اين دوره در ايران و خاور ميانه حدود 9000 سال پ م شروع شد و در بيشتر نقاط جهان تا هزار سال ديرتر آغاز شد.در اين دوره انسان كوچ را كنار گذاشت تا در يك مكان سكني گزيند.در اين دوره سه انقلاب بزرگ در زمينه توليد غذا‏ساخت سفال و ايجاد نظم در معماري به وقوع پيوست. ابزارهاي سنگي به سرعت پيشرفته شدند.در اين دوره هاونهاي سنگي ، دسته هاون ، ساينده و ساطور درست شد.اين دوره به دو قسمت بدون سفال و با سفال تقسيم ميشود. آثار كشف شده از غارهاي هوتو و كمربند و همچنين تپه سراب و گوران نيز به دوره بدون سفال تعلق دارند. در تپه گوران اولين نشانه هاي معماري و اسكان ثابت ديده ميشود.ديگر مناطق عبارتند از تپه موسيان ، علي كش ، تپه آسياب،

    مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 66 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

    لطفا این مقدمه را بخوانید

    1- آیا این لغات واقعا مشابه و گیج کننده اند؟

    در طول چندین سال، بعد از اینکه کتاب های لغت مختلفی را مطالعه کردم درمرورهای متوالی متوجه شدم که لغات خاصی را اشتباه می گیرم به همین دلیل تصمیم گرفتم این لغات را دسته بندی کرده با مثال درچندین پست تقدیم شما کنم بنابراین این یک تحقیق شخصی است تا دانشگاهی وعلمی

    2- اکثرا این لغات را از کتاب های لغت معتبر گلچین کرده ام با این وجود لغات پراکنده ای را هم در صورت لزوم اضافه کرده ام تا مجموعه ای در خور مطالعه بوجود بیاید

    3-سعی کرده ام پست ها از درجه سختی متناسبی برخوردار باشند به عبارتی در هر پست لغات آسان و مشکل را در کنار هم قرار داده ام

    4- کتاب هایی لغتی که مبنای کارم بوده اند را در آخرین سری از این پست ها فهرست خواهم کرد اما ذکر این نکته لازم به نظر می رسد که منابع اصلی بنده در انتخاب مثال ها و معادل ها ، دیکشنری انگلیسی به انگلیسی لانگمن کانتمپرری ودیکشنری انگلیسی به فارسی هزاره بوده اند

    5- اگر شما هم بعد از مطالعه این واژه ها،لغت یا لغت هایی را با این گروه لغات مشابه تشخیص دادید در صورت تمایل در بخش نظرات قید کنید

    1) Personnel & Personal

    Personnel

    پرسنل، کارکنان

    Personal

    شخصی

    Medical personnel

    پرسنل پزشکی

    Personal belongings

    وسایل شخصی

    2) Cancel & conceal

    Cancel

    لغو کردن، به هم زدن

    Conceal

    مخفی کردن، سرپوش گذاشتن

    All flights have been cancelled because of bad weather

    She sat down to conceal the fact that she was trembling

    3) Inhibit & inhabit & habitat

    Inhibit

    کند کردن

    Inhabit

    زندگی کردن، اقامت داشتن

    Habitat

    زیستگاه

    A lack of oxygen may inhibit brain development in the unborn child

    The woods are inhabited by many wild animals

    The panda's natural habitat is the bamboo forest

    4) Employee & Employer

    Employee

    کارمند

    Employer

    کارفرما

    5) Eliminate & Illuminate

    Eliminate

    حذف کردن، کنار گذاشتن

    Illuminate

    روشن کردن، وضوح بخشیدن به

    Fatty foods should be eliminated from the diet

    The report illuminated the difficult issue at the heart of science policy

    6) Devise & Device

    Devise

    تدبیرکردن، اختراع کردن

    Device

    وسیله، ابزار

    Our aim is to devise a way to improve quality and reduce costs

    The company makes devices to detect carbon monoxide

    7) Rapper & Rapist

    Rapper

    خواننده رپ، رپر

    Rapist

    متجاوز جن*ی

    8) Descend & Ascend

    Descend

    پایین آمدن

    Ascend

    بالا رفتن

    I heard his footsteps descending the stairs

    The plane ascended rapidly

    9) Deceive & Perceive

    Deceive

    فریب دادن

    Perceive

    متوجه شدن، پی بردن

    This was a deliberate attempt to deceive the public

    The prime minister will only resign if he perceives there is no other way out of the crisis

    10) Hero & Heroin & Heroine

    Hero

    قهرمان

    Heroin

    هروئین

    Heroine

    قهرمان زن


    مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 79 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

    فرامکین و همکارانش در ویراست هشتم کتاب

    An Introduction to Language اظهار می کنند

    که ظاهرا طولانی ترین لغت در زبان انگلیسی

    لغت زیر می باشد که مربوط به بیماری ریه است


    Pneumonoultramicroscopicsilicovolcanoconiosis

    مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 76 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)
    سخنان آنتونی رابینز(1)
    ارسال در تاريخ 91/08/26 توسط توحید محمودپور

    1) Setting goals is the first step in turning the invisible into

    visible

    هدف گذاری اولین قدم در راه تبدیل تخیل به واقعیت است

    2) How can I going to live today in order to create the

    tomorrow I'm committed to?

    چگونه امروز را زندگی کنم تا فردایی را که به آن متعهد

    هستم خلق کنم؟

    3) Stay committed to your decisions, but stay flexible in your

    approach

    نسبت به تصمیم هایتان متعهد ولی در شیوه هایتان

    انعطاف پذیر باشید

    4) The path to success is to take massive, determined action

    راه دستیابی به موفقیت اقدام قاطعانه و همه جانبه است

    5) Whatever happens, take responsibility

    هرکاری انجام می دهید، مسئولیت آن را برعهده بگیرید

    6) When people are like each other they tend to like

    each other

    وقتی افراد شبیه یکدیگر باشند تمایل دارند همدیگر را

    دوست بدارند

    7) You see, in life, lots of people know what to do, but few

    people actually do what they know. Knowing is not enough!

    You must take action


    همان طوری که می بینید، در زندگی افراد زیادی می دانند

    چه باید انجام بدهند اما در واقع تعداد اندکی آنچه را که

    می دانند انجام می دهند. دانستن (به تنهایی) کافی نیست

    بایستی اقدام کنید

    8) Remember, a real decision is measured by the fact that

    you've taken new action. If there's no action, you haven't

    truly decided

    به خاطر داشته باشید یک تصمیم واقعی با این حقیقت که

    اقدام جدیدی انجام داده باشی سنجیده می شود. اگر

    هیچ اقدامی وجود ندارد، یعنی به راستی هیچ تصمیمی

    نگرفته ای

    9) If You do what you've always done, you'll get what

    you've always gotten

    اگر کاری انجام بدهید که همیشه (آن را) انجام داده اید،

    نتیجه ای خواهید گرفت که همیشه گرفته اید

    10) Successful people ask better questions, and as a result,

    they get better answers

    افراد موفق سوالات بهتری می پرسند و در نتیجه جواب های

    بهتری می گیرند

    ترجمه شده توسط: توحید محمودپور


    تعداد صفحات : 9

    درباره ما
    Profile Pic
    ARTICLES
    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 84
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 179
  • بازدید سال : 734
  • بازدید کلی : 11,004